کد مطلب:27333
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
آيا اين مطلب صحت دارد كه اسلام براي اثبات خود از فلسفه استفاده مي كند وبعد آنرا كنار گذاشته و مورد عمل قرار نمي دهد در نتيجه پويايي ندارد؟
الف) در باب تناقض يا عدم تناقض دين و فلسفه، ابتدا بايد دايره سؤال را به درستي مشخص كرد. سؤال ياد شده به چندين سؤال ديگر قابل تحويل است و هر يك پاسخهاي متفاوتي به دنبال دارد از جمله:
1 - يك وقت سؤال از اين است كه آيا روش فلسفي (عقلي) با روش ديني (معرفت وحياني) تناقض و تعارضي دارديا نه؟ در اين باره بايد گفت كه هيچ يك از روشهاي معرفتي با يكديگر سر نزاع و اصطكاك ندارند و هر يك به جاي خويش نيكو است.
2 - گاه سؤال از مناسبات متدلوژيك و روش شناختي نيست؛ بلكه در دايره »دادهها« و آموزههاي دو حوزه معرفتي سؤال ميشود. به عبارت ديگر سؤال از آن است كه آيا فرآوردههاي فلسفي با آموزههاي ديني تناقض دارد يا نه؟ اين سؤال نيز به نوبه خود به دو حوزه تقسيم ميشود:
1 - يك وقت سؤال از دين و فلسفه »محقق« است، نه »دين حق« و »فلسفه حق«؛ يعني، سؤال از اين است كه آيا دادههاي فلسفي رايج درمكاتب فلسفي با آموزههاي اديان موجود تعارضي دارند يا نه؟ در اين صورت بايد گفت: وقوع تناقض و تعارض بين اين دو ممكن است؛ مثلاًممكن است فلسفه، تثليث را محال شمارد ولي آيين مسيحيت آن را به عنوان يك آموزه ديني مورد قبول بداند و يا ممكن است ديني ازحقيقتي مثل ماوراي ماده سخن بگويد ولي فلسفه ماترياليستي برخلاف آن بگويد.
2 - گاهي سؤال از دين و فلسفه حق است؛ يعني، آيا دين حق مانند اسلام با رهيافتهاي درست و حقيقي فلسفي تعارض دارند يا نه؟ پاسخ آنست كه چنين تناقضي هرگز وجود نخواهد داشت.
ب) اما اين كه آيا فلسفه نيز ميتواند انسان را به همان سرمنزلي كه دين ميرساند، برساند؟ بايد گفت هرگز!زيرا:
اولاً، فلسفه محدوديتهاي زيادي دارد و به حقايق بسياري دسترسي ندارد؛ در حالي كه دين آن حقايق ناياب را در اختيار آدمي ميگذارد.
ثانيا، فلسفه بسيار صعب و ديرياب است، در حالي كه دين به سهولت و آساني حقايق را براي بشر مكشوف ميسازد.
ثالثا، فلسفه داراي زباني خشك و پيچيده است و تنها براي اهل فن قابل درك و هضم است، در حالي كه زبان دين معارف بلند و عاليه را با زباني بسيار ساده و همه فهم در اختيار بشر ميگذارد.
ج) دين و فلسفه از يك جهت وحدت قلمرو دارند و آن بازنمود حقيقت براي انسان است؛ اما دين هدف برتري نيزدارد و آن دستگيري و راهنمايي انسان و ساختن و به كمال رساندن او و برقراري پيوند و انس معرفتي و عاطفي بين بنده و خالق است، در حالي كه در فلسفه از عاطفه و گرايش خبري نيست و تنها به بعد معرفتي ميپردازد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.